نگاهی گذرا به وضعیت سیاسی ایران
و تاثیرات روانشناختی آن
در دوره ای که اروپا و آمریکا در فکر
توسعه و پیشرفت و برآوردن نیازهای پیشرفته هستند مردم یکی از غنی ترین کشورها به
علت سیاست نادرست حاکمان درگیر نیازهای اساسی (گرسنگی و تشنگی و...) هستند واینکه
چطور این اتفاق فقط در طی مدت 40 سال افتاده است. اگر تمایل دارید بدانید که وضعیت
سیاسی آشفته و عدم برآوردن این نیازها از لحاظ روانی چه تاثیری بر انسان ها می
گذارد پس این مقاله را حتما بخوانید.
شاید بتوان دو مورد را جزء عوامل اساسی زندگی بشری دانست که خداوند به انسان عطا نموده
است 1- نعمت حیات 2- نعمت آزادی
انسان در دو مورد حق انتخاب ندارد اول
تولد و دوم مرگ. این دو مورد اجتناب ناپذیر هستند. طبق نظریه واقعیت درمانی گلاسر
، همه انسان ها حق انتخاب بر سرنوشت خود را دارند و جمله معروف او هم که می گوید((
گذشته تاثیر غیرقابل انکار و شگرفی در زندگی هر انسانی دارد ولی تعیین کننده رفتار
کنونی ما نیست)) بیانگر چنین موضوع مهمی است، بنابراین همه انسان ها در سراسر جهان
حق انتخاب و آزادی دارند که چگونه زندگی کنندو این حق انتخاب را نمی توان از کسی
سلب کرد.
و در نظریه سلسله مراتب نیازهای
آبراهام مازلو(1- نیازهای فیزیولوژیک(گرسنگی، تشنگی و جنسی) 2.نیاز امنیت 3.عشق 4.
عزت نفس 5. خودشکوفایی) که در ابتدای هرم به نیازهای اساسی انسان از قبیل گرسنگی ،
تشنگی و جنسی اشاره می کند و تا زمانی که انسان نتواند نیازهای فیزیولوژیک را
براورده کند نمی تواند به نیازهای سطح بالاتر از قبیل عشق و خودشکوفایی برسد.
با این مقدمه می توان دقیقا وضعیت
روانی جامعه ایران که گرفتار روزمرگی شده اند را تصور کرد. در کشوری که ابتدایی
ترین نیازهای آن که در کشورهای دیگر بسیار
پیش پا افتاده می باشند، نادیده گرفته می شود، آزادی هایی که خداوند به انسان عطا
کرده است ازقبیل آزادی های فردی در افکار
و عقاید، آزادی بیان، پوشش، راه و روش زندگی و... . در یک کشوری که هنوز نیازهای
اولیه آن برآورده نشده انتظار نباید داشت که مردم آن جامعه به مرحله عزت نفس و
خودشکوفایی برسند و در واقع چنین انتظاری محال می باشد.
و جوانانی که می بایست با تلاش و کوشش،
نوآوری وخلاقیت درصدد پیشرفت جامعه باشند هنوز درگیر برآورده کردن نیازهای اولیه
خود می باشند.
طبق گفته سازمان بهداشت جهانی، 34 درصد
از جمعیت کشور 19 تا 60 ساله از اختلالات روحی رنج می برند.از هر چهار نفر، یک
اختلال روانی دارد و تا یک سوم بزرگسالان در کشور دارای اختلال روانی هستند و
آمارهای متفاوت در طی دو تا سه سال گذشته وجود دارد.
همچنین در حال حاضر
ایران با پدیده فرار نخبگان نیز مواجه است که طبق آخرین برآورد سازمان ملل و صندوق
بین المللی پول سالانه حدود۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار که ۷۰ تا ۸۰ درصد آنها قشر
تحصیلکرده و متخصص هستند. همچنین بنابر آمارهای مجلس، وزارت آموزش وپرورش و غیره
۷۰ درصد از رتبه های برتر کنکور ورودی دانشگاه ها، المپیادی ها و مدال آوران علمی
از کشور خارج شده اند.
در واقع به علت عدم تعادل میان منابع و امکانات و عدم
انطباق شایستگی ها با تحصیلات،تلاش و آموزش، افراد نخبه به فکر ترک کشور می افتند.
مهاجرت نخبگان ایرانی به خارج از کشور قدمتی ۶۰ساله دارد و این مهاجرت به علت
مشکلات مختلفی در ایران ازجمله عدم آزادی های فردی، محدودیت فضای فرهنگی به ویژه
در حوزه هنری، عدم حمایت از نیروهای متخصص، عدم مشارکت در سیاستگذاریها و تصمیمگیریها،
کاهش استانداردهای زندگی، عدم برخورداری از آموزش با کیفیت بالا، عدم برخورداری
از منزلت اجتماعی و عدم مهیاکردن بستر مناسب برای خلاقیت، عدم تخصیص بودجه مناسب
برای کارهای پژوهشی، فسادهای مالی و اداری، تبعیض اجتماعی و شکاف دستمزدها، عدم
تناسب تخصص و درآمد، عدم شایسته سالاری انجام می گیرد.
در کنار مشکلات و عوامل دافعه در
ایران، وجود امنیت و آزادی های اجتماعی و فردی چشم انداز آینده امن و قابل پیش
بینی ، وجود فرصت های شغلی مناسب، چشم انداز مطلوب اقتصادی در کشورهای توسعه یافته
به افزایش این روند دامن می زند. متاسفانه در هر جامعه ای، این انتقال می تواند
ساختار نیروی متخصص را در کشورهای صادر کننده سرمایه انسانی بشدت تحت تأثیر قرار
دهد. همچنین این تغییر کمبود نیروی متخصص، باعث بروز مشکلاتی از قبیل فرار ژن های
کارآمد و باقی ماندن ژن های ناکارامد، مشکلات ساختاری عدیده در بخش های مختلف
صنعتی،اقتصادی و کشاورزی، آموزشی و ... بوجود آورد.
اما به نظر نویسنده علت مشکلات موجود
حکومت مذهبی حاکم می باشد که مبنای همه مسایل را در دین جستجو می کنند و حق تفکر
را از انسان ها گرفته اند و همه مسایل (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ...) با دین
سنجیده می شود وکتابی که در 1400 سال پیش نوشته شده است حجت تمام می باشد و همه
باید براساس آن عمل کنند و خلاف آن سخنی یا انتقادی محکوم به مرگ و نیستی می باشد.
علاوه بر مسایل ذکر شده بالا می توان به جدایی دین از سیاست اشاره کرد، که جدایی
این دو مقوله می تواند تاثیر زیادی بر پیشرفت جامعه بگذارد. از عوامل داخلی به
موارد ذیل می توان اشاره کرد:
فراهم نمودن آزادی های فردی در جهت بهبود شرایط
روانی، آزادی فکر وعقیده در جهت پیشرفت جامعه، مبارزه جدی با فقر، فساد اداری و
مالی، آموزش و پرورش مناسب و صحیح و برنامه ریزی صحیح.
جهت برون رفت از این شرایط دشوار که
اصلاح کردن و تغییرات بسیار دشوار می باشد
پیشنهادهای ذیل مطرح می گردد
1- جدایی دین از سیاست همانگونه که
کشورهای اروپایی انجام دادند و افراد مذهبی و کشیش ها در امور سیاسی دخالتی ندارند
و به امور مذهبی مشغول هستند روحانیون در ایران نیز باید به امور مذهبی مشغول شوند
و سیاست را به متخصصان واگذار نمایند.
2- دعوت از متخصصین و سرمایه گذاران
جهت حضور در ایران و دادن تضمین های کافی به آنها و استفاده از تجارب تخصص و سرمایه
گذاری های آنان
2- فراهم نمودن آزادی های فردی در جهت
بهبود شرایط روانی
3-آزادی فکر وعقیده در جهت پیشرفت
جامعه
۴-آموزش و پرورش مناسب و صحیح و برنامه
ریزی صحیح
با تغییر این شرایط قطعا مردم ایران از نظر روانی شرایط بهتری پیدا
خواهند کرد و امید به زندگی آینده که در حال حاضر از جامه رخت بربسته باز خواهد
گشت. و انگیزه و شور واشتیاق به جامعه تزریق خواهد شد.
نویسنده: مدیر وبلاگ
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen